loading...
قند شکن
نیشخند بازدید : 21 جمعه 17 بهمن 1393 نظرات (2)

در این پست با اخبار این هفته ی دنیا  تکنولوژی همراه شما هستیم.

1.بازی call of duty 2015 توسط Treyarch ساخته می شود:اکتیویژن ناشر بازی های معروف و زیبای call of duty اعلام کرده است که در سال 2015 Treyarch ادامه ی این سری را می سازد.

 

                                                                                                                                                                                                                          

 2.آخرین آپدیت نسخه بتای استیم آخرین بروزرسانی Steam client beta قابلیت تشخیص DLC بازی ها را اضافه کرده است. با این به روز رسانی وقتی روی بازی های موجود در لیستتان کلیک می کنید امکان دیدن DLC ها را هم دارید. DLC های هر بازی به شما نشان داده می شود و همچنین متوجه می شوید که آنها را نصب کرده اید یا خیر.  

 

 

                                                                                   

 

نیشخند بازدید : 34 سه شنبه 14 بهمن 1393 نظرات (1)

پگی یک فروشنده از شرکت ایوان است که هیچ درآمد خوبی ندارد. روزی او به قصر بزرگی در حومه شهرک شان می‌رود و در آنجا یک موجود شبیه به انسان می‌بیند که به جای دستانش قیچی دارد. او می‌فهمد که در آنجا مخترعی زندگی می‌کرده و آن موجود را می‌ساخته که قبل از تمام کردن دستانش می‌میرد. نام آن موجود ادوارد است.

                                       

 

پگ ادوارد را به خانه خود می‌آورد و او را با شوهرش بیلی و پسرش کوین و دخترش کیم آشنا می‌کند. ادوارد عاشق کیم می‌شود و در دل همسایگانشان جا باز می‌کند. او به آنها در آرایشگری و باغبانی کمک می‌کند تا جایی که به یک برنامه تلویزیونی دعوت می‌شود. اما کیم خود نیز یک دوست پسر به نام جیم دارد.

جیم برای ماندن با کیم به پول نیاز دارد و به فکر سرقت از خانه خودش از دست پدر و مادرش می‌افتد. او ادوارد را که او را موجودی بی‌ارزش می‌داند را وادار به بازکردن درها در تاریکی می‌کند ولی پلیس سر می‌رسد. جیم و کیم فرار می‌کنند و ادوارد شبی را در کلانتری می‌گذراند و نامی از دوستانش که قصد دزدی داشتند نمی‌برد. کیم رفته رفته بعد از این کار ادوارد به او علاقه‌مند می‌شود.

نیشخند بازدید : 20 سه شنبه 14 بهمن 1393 نظرات (0)

برای این هفته بهتون بهترین برنامه های بازار رو معرفی میکنم:

1.برنامه خرکیف: اگه می خواید ویدئو جالب ،پیامک های باحال ،والپیپر های جذاب و ... رو ببینید

این برنامه اندرویدی رو دانلود کنیییید.

دانلود خرکیف

 

 2.بانک پیامک پاپیون: اگه از پیامک های تکراری حوصله تون سر رفته و می خواید یه عالمه پیامک های متفاوت داشته

باشید حتممممما دانلود کنید***

 

دانلود پیامک پاپیون

 

نیشخند بازدید : 85 دوشنبه 13 بهمن 1393 نظرات (0)

موضوعِ این سریال، خانواده‌ای است که به استانبول، شهر بزرگ ترکیه، مهاجرت می‌کنند و به‌شکل ناخواسته با رویدادهای تازه‌ای روبرو می‌شوند. شخصیت اصلی این سریال مردی به نام علیرضاست که همراه همسرش خیریه و پنج فرزندش: فکرت، شوکت، نَجلا، لیلا، و عایشه در شهر کوچکی زندگی می‌کنند. نَجلا در دانشگاهی واقع در استانبول قبول می‌شود. علیرضا و همۀ اعضای خانواده‌اش به استانبول نقل‌مکان می‌کنند. علیرضا و خانواده‌اش به خانه‌ای بااصالت ولی غیرقابل‌سکونت می‌روند و پس از تعمیرات در آنجا ساکن می‌شوند. خانه دوطبقه بود؛ در طبقۀ اول آشپزخانه، سالن پذیرایی و دو اتاق قرار دارد که یکی از آنها اتاق کار علیرضا و دیگری اتاق خواب شوکت است. طبقۀ دوم یک بالکن و سه اتاق دارد که یکی از آنها اتاق خواب لیلا و نَجلا، و دیگری برای فکرت و عایشه، و آخرین اتاق برای علیرضا و همسرش خیریه (هایریه) در نظر گرفته شد. همچنین، این خانه یک باغچۀ بزرگ و پر از گل و گیاه داشت که در وسط آن یک حوض گِرد و آبی بود که مورد پسند همه بود. فکرت در شهری که قبلاً زندگی می‌کردند با مردی نامزد کرده‌بود که به‌دلیل مخالفت پدرش از او جدا شد. لیلا، خواهر کوچک‌تر نجلا، به دبیرستان می‌رود.

 

 

شوکت هم زندگی خود را داشت و دوران سربازی‌اش را می‌گذراند. علیرضا و خانواده‌اش درحال اسباب‌کشی و جابجایی اشیا بودند که همسایۀ جدیدشان، نیّر و دخترش صدف، برای خوش‌آمدگویی و آشنایی، با یک ظرف شیرینی به خانۀ آنها می‌روند. نیّر یک خیاط بود و دخترش هم درس می‌خواند تا در آینده بتواند طراح لباس شود. از زمان آشنایی نیر و خیریه، آنها با هم دو دوست صمیمی شدند و مدام با هم درددل می‌کردند. صدف هم، چون هم‌سن‌وسال لیلا و نجلا بود، با آنها دوست شد. صدف درحین جابجایی، عکس شوکت را دید و عاشق او شد. مدتی بعد از اسباب‌کشی، شوکت از سربازی برگشت و در بانکی مشغول‌به‌کار شد. شوکت در بانک با دختری متأهل به نام فرخنده آشنا شد. فرخنده، برای ادامه دادن رابطۀ خود با شوکت، ازدواج خود را پنهان کرد. روزی شوکت پس از صرف صبحانه درحال خارج شدن از خانه، صدف را دید. صدف قرار بود برای خریدن دکمه به مغازه‌ای برود. پس از خریدن دکمه، صدف پولی برای برگشت نداشت. ماشینی جلوِ صدف ترمز کرد که در آن پسری خوش‌تیپ به نام اوز (اوغوز) بود. صدف به‌اجبار سوار شد. پس از رسیدن، اوز کارت خود را به صدف داد و با او قرار گذاشت. صدف به اوز گفته‌بود اسم من نجلاست. صدف وقتی به خانه رسید به نجلا زنگ زد. نجلا پیش صدف رفت. صدف به نجلا موضوع را توضیح داد و گفت: در راه، پدرت من و اوز را دید. برای آن‌که پدرت قضیه را اشتباه نفهمد، بگو اوز یکی از اقوام صدف است. صدف کارت را به نجلا نشان داد و گفت قصد دوباره دیدن اوز را ندارد. نجلا کارت را به‌طور پنهانی از اتاق صدف برداشت و با اوز قرار گذاشت. ازطرف‌دیگر، پسری به نام اوزان دوست‌پسر دوست صمیمی لیلا، یعنی هانده بود که به لیلا علاقه‌مند شده‌بود. لیلا می‌خواست به تولد اوزان برود و نجلا به ملاقات اوز. زمانی که جشن تولد اوزان تمام شد،اوزان می‌خواست لیلا را به خانه برساند که با یک پیرمرد تصادف کردند و پیرمرد مُرد و پدر اوزان با یک مدرک قلابی ثابت کرد لیلا و اوزان این کار را نکرده‌اند. از طرفی دیگر، بین نجلا و اوز رابطه‌ای برقرار شد. اوز رانندۀ یک زن و شوهر ثروتمند به نام یامان و جیدا بود که به‌مرور زمان شریک تجاری یامان شد‌. اوز با زن یامان، یعنی جیدا، هم رابطه داشت. صدف وقتی فهمید شوکت با فرخنده دارد ازدواج می‌کند خودکشی کرد، ولی علیرضا او را نجات داد. در عروسیِ شوکت و فرخنده، فرخنده اوز را هم دعوت کرده‌بود. اوز نجلا و لیلا را دید. لیلا هم مثل نجلا به اوز علاقه‌مند شده‌بود. اوز با لیلا هم رابطه برقرار کرده‌بود. اوز حاضر بود هم لیلا و هم جیدا را ازدست بدهد ولی نجلا را ازدست ندهد؛ درواقع اوز به نجلا علاقۀ خاصی داشت و نجلا برای اوز مثل لیلا و جیدا یک هوس نبود. لیلا از اوز حامله شد و به‌اجبار با اوز ازدواج کرد. نجلا از اوز جدا شد و با پسری از یک خانوادۀ ثروتمند به نام جِم دوست شد و نامزد کرد. بعد از نامزدیِ نجلا، رابطۀ لیلا و اوز سرد می‌شود. اوز نجلا را تحریک می‌کند. رابطۀ بین اوز و‌ نجلا شروع می‌شود و جِم با گذشت زمان این را احساس می‌کند و نجلا و جِم از هم جدا می‌شوند. لیلا افسرده می‌شود. جیدا که حامله است، فکرت همه چیز را ثابت می‌کند و یامان جیدا را طلاق می‌دهد. جیدا هم می‌رود خانۀ اوز و نجلا. نجلا نمی‌تواند این قضیه را تحمل کند و اوز را ترک می‌کند و یک اتاق اجاره می‌کند و صبح‌ها به دانشگاه می‌رود و شب‌ها در کلوب کار می‌کند. شوکت از بانک دزدی می‌کند و به زندان می‌افتد. لیلا به‌نزد یک وکیل می‌رود تا از اوز طلاق بگیرد. زنِ وکیل مشاور است و حالِ لیلا کم‌کم خوب می‌شود. وکیل لیلا، که اسمش جان است، عاشق لیلا می‌شود. نجلا دوباره به خانه برمی‌گردد. ازطرفی، جِم دوباره نجلا را می‌بیند. نجلا متوجه می‌شود که او نامزد دارد. جِم قبلاً از نجلا نفرت داشت، ولی کم‌کم دوباره احساسات قبلش نسبت به نجلا برمی‌گردد. نجلا و جِم، با وجود مخالفت‌های خانواده‌هایشان، با هم ازدواج می‌کنند. نجلا و لیلا با هم آشتی می‌کنند. نجلا و جِم، لیلا را با پسری به نام نازمی آشنا می‌کنند و نازمی عاشق لیلا می‌شود. فرخنده بعد از رفتن شوکت به زندان، مجبور به کار در یک شرکت می‌شود. فرخنده با رئیس شرکت رابطه پیدا می‌کند و خیریه متوجه این موضوع می‌شود و فرخنده را از خانه بیرون می‌کند. لیلا از نازمی جدا می‌شود، ولی نازمی هنوز عاشق لیلاست. ازطرفی، اوز از زندان آزاد می‌شود و در یک داروخانه لیلا را می‌بیند. لیلا بعد از دیدنِ اوز می‌خواهد خودکشی کند. لیلا تلفنی با اوز تماس می‌گیرد و خداحافظی می‌کند. اوز‌ با علیرضا تماس می‌گیرد و علیرضا نزد لیلا می‌رود و لیلا از خودکشی منصرف می‌شود. اوز عاشق لیلا می‌شود و دوباره با او ازدواج می‌کند. نازمی، درحالی‌که آن دو را با هم می‌بیند، تصادف می‌کند...عکس ها در ادامه...منبع:ویکی پدیا

 

نیشخند بازدید : 19 دوشنبه 13 بهمن 1393 نظرات (0)

ما انسان ها مثل مداد رنگی هستیم...

شاید رنگ مورد علاقه یکدیگر نباشیم!!!

اما روزی...

برای کامل کردن نقاشیمان،دنبال هم خواهیم گشت!...

به شرطی که اینقدر نتراشیم همدیگر را تا حد نابودی...

 

 

 

رویا هایم را امشب می گذارم دم در

بیچاره رفتگر.....

 

 

 

به شدت نیاز دارم یکی پایین زندگیم بنویسه:

 

چند سالبعد

 

 

چشم که گذاشتم برو هر وقت خواستی برگرد ،من تا بیهنایت شمردن را می دانم !!!


نیشخند بازدید : 22 دوشنبه 22 دی 1393 نظرات (0)

اگه اهل خبرهای با حال هستید هرچه زود تر برنامه * مجلک* رو از پلازا یا بازار دانلود کنید...

 

 

اگه اهل نقاشی های زیبا هستید از برنامه *paint Joy *استفاده کنید...

                                          

نیشخند بازدید : 23 دوشنبه 22 دی 1393 نظرات (0)

اقا این سریال های ترکی دیگه شورشو در اوردن چرا؟ معلومه که اگه دقت کنید شخصیت اصلی

حتما باید بره زندان و دو نفر عاشق یه نفر بشن ...والا به خدا....

 

آقا دیروز داشتم تو خیابون راه می رفتم یه دفعه یه خانم باکلاس که عینک ریبن زده بود پرید

جلو گفت :در راه خدا یه کمکی به من میکنید؟ یا ستارالعیوب چه گداهای باکلاسی...

 

 

آقا من ومامانم در سه مورد کشمکش داریم حالا اونا چی هستند:1.سیب زمینی سرخ کرده

در خورش قیمه   2.مرغ پخته در سالاد الویه  3.شیرینی و آجیل عید نوروز...

 

پروردگارا مارا از استانبولی های رنگ پریده و غذا های اخر هفته که مروری بر هفته است .مارا

رهایی بخش....قربونت....

 


نیشخند بازدید : 33 دوشنبه 22 دی 1393 نظرات (0)

a:ka          B:zu         C:mi         D:te        E:ku       F:lu         G:ji       H:ri       I:ki    

 

 J:zu       K:me          L:ta         M:rin        N:TO         O:mo       P:no        Q:ke       

 

R:shi        S:ari         T:chi        U:do       V:ru          W:mei        X:na          Z:zi

 

                                         

نیشخند بازدید : 23 سه شنبه 25 آذر 1393 نظرات (3)

جوانی زیر گوش مادر زد تا بزور پول اعتیادش فراهم شود،در حالی که روی همان دستی که

تزریق میکرد، خالکوبی کرده بود  "سلطان غم مادر"...

 

 

 

هی دیوونه ها !!!!!!!!!!

.

.

.

.

اوه اوه چقدر زیادین!! هیچی به کارتون برسید ....خدا شفاتون بده....!

 

 

یاد گرفتم دستانم که یخ زد دیگر دستان کسی را نگیرم .جیب هایم ماندنی ترند....

 


 

 

همیشه بچگیام دوست داشتم وقتی گریه میگردم بغلم کنن و بگن:

hiss.momi is here .momi  loves you...اما 

متاسفانه اکثر مواقع میگفتن :خفه خون بگیر تا ندادم نون خشکی ببرتت...

 

 

ماهی هم پرواز کرد...

حتی شوری دریا هم برای نمک گیر کردنش کافی نبود...


نیشخند بازدید : 31 پنجشنبه 27 شهریور 1393 نظرات (0)

یه سلام اخر تابستونی خدمت شما دوستان عزیزم... یه مدت نبودم...اما برگشتم...

یه پست جالب و باحال براتون گذاشتم که برای دیدنش به ادامه مطلب برید...

برو دیگه!!!!

 

                                            

تعداد صفحات : 4

درباره ما
close your eyes clear your heart let it go...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 15
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 17
  • بازدید سال : 29
  • بازدید کلی : 2,926
  • کدهای اختصاصی
    انتخاب رنگ صفحه با خود شماست